مقاله بحران شناسی ناشی از جنگ اقتصادی با تاکید بر پدافند غیر عامل در صنعت برق و نیروگاه ها – از این مطلب میتوانید در پایان نامه و مقاله سمینار و … خود استفاده بنمایید
مقدمه :
مطابق نگرش های سنتی، پدافند غیر عامل به مجموعه اقدامات غیر مسلحانه ای که موجب کاهش آسیب پذیری نیروی انسانی، ساختمانها و تاسیسات، تجهیزات و شریانهای در مقابل عملیات خصمانه و مخرب دشمن می گردد، گفته می شود. اما در نگرش های نوین، پدافند غیر عامل عبارت است از مجموعه اقدامات غیر مسلحانه ای با هدف افزایش بازدارندگی، کاهش آسیب پذیری، تداوم فعالیت های ضروری، ارتقاء پایداری ملی و تسهیل مدیریت بحران در مقابل تهدیدات و اقدامات نظامی دشمن. در مقایسه اجمالی این دو تعریف که بر دو دیدگاه سنتی و نوین در حوزه پدافند غیر عامل منطبق می باشد، امروزه بسیاری از مسئولین حوزه دفاعی و امنیتی بر این امر واقف گردیده اند که با توجه به پیشرفتهای خیره کننده در حوزه تجهیزات مخرب نظامی بخصوص در نسل چهارم نبردها، حتی در شرایط ایده آل نیز نمی توان از عدم صدمه دیدن تاسیسات اطمینان حاصل نمود. در نتیجه، نگرش به مدیریت بحران، در نگاه جدید به عنوان یک اقدام بسیار اساسی و حیاتی مورد نظر قرار گرفته و در تعاریف اخیر پدافند غیر عامل، این مفهوم نیز لحاظ گردیده است. اما سئوال در این است که بحران های ناشی از جنگ بخصوص در حوزه صنایع و تاسیسات زیربنایی چگونه قابل تعریف بوده، چگونه بوجود آمده و چگونه باید مدیریت گردند؟ هر چند پاسخ به این سئوال ها نیازمند تحقیقاتی جامع و گسترده است لیکن در این مقاله سعی خواهد شد با تاکید بر صنعت برق چارچوبی اولیه برای فعالیت های گسترده تر تحقیقاتی حوزه مدیریت بحران با تاکید بر شناخت بحرانهای این صنعت در فضای جنگ فراهم گردد.بحران شناسی ناشی از جنگ اقتصادی با تاکید بر پدافند غیر عامل در صنعت برق و نیروگاه ها www.mktop.ir
بحران و ویژگی های آن
شاید کمتر واژهای همچون «بحران»، ادبیات معاصر و از جمله ادبیات علوم اجتماعی را به خود مشغول داشته و رشتههای علمی مختلف را درگیر ساخته باشد. معادل انگلیسی واژه «بحران» Crisis است که از وضعیت اضطراری با معادل انگلیسی “Emergency” متفاوت می باشد و مهمترین عامل تفاوت این دو وضعیت در وجود یا عدم وجود کنترل بر صحنه پیش رو است. در وضعیت اضطراری سیستم مدیریتی از توانایی لازم برای اداره شرایط غیر عادی ناشی از آن برخوردار است و در اصطلاح به آن Emergency Management وی گویند در حالی که وضعیت بحرانی، شرایطی را فراهم می کند که قدرت کنترلی سیستم مدیریت به چالش جدی کشیده می شود و به آن Crisis management گفته می شود. ضمن آنکه در سطوح پائین تر از این دو مفهوم، ما با مدیریت سوانح روبرو می باشیم.

بسیاری از محققان از جمله روزنتال بر این باورند که بحران ها جزء ویژگی های بارز جوامع امروزی بخصوص قرن بیستم و قرن بیست و یکم بوده و نمی توان دیگر آنها را به مثابه عوامل خارجی زندگی روزمره و تهدیداتی که در “مکانی دور دست” در کمین انسانها است تلقی نمود، بلکه به بخشی از دنیای ما و جزئی از شیوه و راه و رسم زندگی انسانها تبدیل شده است. برای دستیابی به تعریفی مشترک و قابل اجماع از بحران، محققان تلاشهای مختلفی انجام دادهاند. اولین دسته اقدام به ارائه فهرست ویژگیهای برجسته وضعیت های بحرانی کرده اند که برخی از مهمترین این ویژگی های در راستای موضوع مقاله عبارتند از:
-
بحران عمدتاً از جنس فقدانی و نهستی است: برنامهریزی نشده، زمانبندی نشده، غیر مترقبه و تقریباً غیر قابل کنترل؛
-
بحران لحظهای است که نوع دیگری از انطباق را میطلبد؛
-
بحران تهدیدی واقعی نسبت به هدفها و مقاصد عوامل درگیر است؛
-
بحران نقطه عطف خطیری برای هر ارگانیزم، اعم از فرد، جامعه یا سیستم، با توجه به توانایی و آمادگی آنها برای انطباق با شرایط جدید است؛
-
بحران موجه تنش در ارگانیزم بدن است و تنش فیزیکی، خستگی، اضطراب و تشویش ایجاد میکند؛
-
بحران تغییر بسیار سریع در محدودهی اندکی از زمان است؛
-
بحران بیشتر یک وضعیت اضطراری و آنی است تا یک حالت مزمن؛
-
در ضعیت بحرانی، عامل زمان علیه عوامل درگیر عمل میکند؛
-
در وضعیت بحرانی، معمولاً آگاهی ها و اطلاعات مورد نیاز تصمیم گیرندگان ناقص و غیر کافی است؛
-
و در نهایت بحرانها برای حل خود ضرورت بکارگیری منابع فوق العاده منطبق بر روشهای شرایط غیر عادی را طلب می نمایند.
در نتیجه مطالب فوق می توان بیان داشت: بحران وضعیت و یا شرایطی است که تهدیدی جدی فرا روی سازمان قرار گرفته و رهبران باید در محیطی همراه با ضعف کنترل، ضعف اطلاعات، تردید و بلاتکلیفی، اضطرار و اضطراب همچنین در زمانی محدود با این تهدید مقابله نموده و پیامدهای آن را به کنترل خود درآورند.در نتیجه می توان بیان داشت که “آشفتگی” خصوصیت ذاتی وضعیت های بحرانی است و مدیر بحران باید بتواند منابع در دسترس را در فضای آشفته بکار گرفته و بر مشکلات غلبه نماید.از طرف دیگر محققان برای روشن تر نمودن تجسم شرایط بحرانی و رسیدن به تعریف مورد نظر از دو رویکرد سیستمی و رویکرد تصمیم گیری استفاده نموده اند.
رویکرد سیستمی در تعریف بحران
در رویکرد سیستمی ،کانون توجه بیشتر بر چگونگی وقوع بحران متمرکز است. از این نظر، بحران وضعیتی است که در آن ، یک سیستم یا بخش هایی از آن، مختل(یا تهدید به اختلال) شده و تغییرات ناگهانی یا مخرب در یک یا چند متغیر اساسی سیستم، باعث بی ثباتی کل سیستم میگردد. این اختلال می تواند هم در کارکردهای جاری سیستم و دستیابی به اهداف آن تاثیر گذاشته و هم می تواند تأثیر شوک آوری را بر اکثریت کارکنان و مصرف کننده بر جای گذارد. با اطلاق عنوان سیستم به هر مجموعه ای متشکل از متغیرهای متعامل با هم، مانند مجموعه صنعت برق، هر یک از مناطق برق، یک بخش مانند بخش تولید، انتقال و یا توزیع و حتی یک تاسیسات فنی مانند نیروگاه تولید برق میتوان این تعریف را به همه ی مجموعه های این چنینی تعمیم داد و مدعی شد که هر کدام از این سیستم ها با پیدایش اختلال جدی در کل یا بخشی از حوزه خود دچار بحران میشوند. نکته مهم در این رویکرد آن است که بحران با واحد تصمیم گیرنده تعریف می شود. در نتیجه، هر واحد تصمیم گیرنده می تواند در اثر رخداد حادثه ای، در وضعیت بحرانی قرار گیرد و این بدان معنی است که ممکن است وضعیت در یک واحد تصمیم گیرنده بحرانی تلقی شود در حالی که در سایر واحدهای تصمیم گیرنده وضعیت کاملا عادی باشد. با توجه به ساختار صنعت برق مطابق نمودار زیر به نظر می رسد سه سطح از سیستم راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی در اداره این صنعت مشارکت داشته و بحرانهای صنعت نیز می تواند در این سطوح حاصل گردد.

درک سطوح تصمیم گیری در صنعت برق و تفکیک بحرانهای هر یک از این سطوح زمینه فهم بهتر بحرانهای صنعت برق در فضای نظامی را روشن نموده و این امکان را فراهم می سازد تا مسائل در سطح هر بحران بطور روشن تری بیان شده و آمادگی های مورد نیاز هر یک از این سطوح مشخص گردد. به عنوان مثال مدیریت ارتباطات در بحران به عنوان یک مساله جدی مربوط به کدامیک از این سطوح خواهد گردید. زیرا حیطه بحران از زاویه نگاه رسانه، هر موضوع فردی، گروهی، سازمانی و یا ملی و بین المللی است که بتواند توجه افکار عمومی را به رسانه جلب نماید. بدین ترتیب، موضوعی که ممکن است از دید یک فرد و یا سازمان (در اینجا هر یک از سطوح صنعت برق) شخصی تلقی شود به دلیل نگاه خاص رسانه ها به آن می تواند به موضوعی مهم و سوژه ای داغ تبدیل شود که این امر نیازمند اقداماتی در زمینه مدیریت ارتباطات بحران خواهد بود. این اقدام یکی از تمایزات سطوح مدیریت در صنعت برق در زمان بحران محسوب می گردد که پاسخ به این نیاز مربوط به سطوح عملیاتی و راهبردی این صنعت خواهد بود.
اما در این رویکرد، این سئوال مطرح میشود که چه میزان اختلال سیستم را از تعادل خارج کرده و وضعیت بحرانی ایجاد می کند. درک و فهم واژه تعادل در هر سیستم و عوامل تهدید کننده آن عامل اصلی تشخیص وضعیت های بحرانی در آینده و الزامات آمادگی برای پاسخگویی به آن از جمله در صنایع برق به عنوان حساس ترین شبکه زیر بنایی خواهد بود. به عنوان مثال “حفظ پایداری شبکه” شاید تعادل در سطح مدیریت راهبردی صنعت برق محسوب شده در حالیکه “استمرار در تولید” موضوع تعادل در بخش تامین برق این صنعت باشد.
در این رویکرد بعد ذهنی ذینفعان بخصوص مدیران در افزایش یا کاهش شدت وضعیت بسیار مهم است. گاه ممکن است ابعاد ذهنی بحران بر بعد فیزیکی آن غلبه داشته و در ذهن ذینفعان بسیار بزرگ تر از واقعیت صحنه باشد؛ این حالت در زمانی پیش می آید که به دلیل غافلگیری (که می تواند به دلایل مختلف از جمله ضعف ساختار، عدم آمادگی، ضعف تجهیزات، ضعف آموزش و … حاصل شود) یا بی تجربگی مدیران در برخورد با اختلال های جدی، حادثه ای نه چندان جدی، بزرگنمایی شده و ابعاد فیزیکی آن بسیار بیش از آنچه که هست تصور شود. چنین حالتی نیز ممکن است به پیدایش هراس، همراه با اقداماتی بسیار فراتر از آنچه برای کنترل اوضاع لازم است، منجر شود. در نتیجه می توان از این رهگذر به نقش مدیران در وضعیت بحرانی اشاره نمود که رفتار آنان به میزان بسیار زیادی در بحرانی نمودن وضعیت و یا جلوگیری از آن اثرگذار است و این بدان معنی است که وضعیت های بحرانی مدیرانی خاص خود را طلب می نمایند که از ویژگی ها و ظرفیت های اداره سیستم در شرایط سخت برخوردار باشند.
رویکرد تصمیم گیری در تعریف بحران
رویکرد تصمیم گیری برگرفته از برداشت انسان است و در این رویکرد، این نگاه ذهنی تصمیم گیرنده نسبت به عالم است که مبنای تجزیه و تحلیل است و نه واقعیات عینی، و بنابراین، بحران تنها وقتی وجود دارد که تصمیم گیرنده این چنین درک کند. هیچ وضعیتی، هر قدر هم غیر عادی، بحران نیست، مگر این که موجودات انسانی آن را این چنین تعریف کنند. افراد در گیر[دربحران] باید نسبت به خطرات موجود آگاهی داشته و یا اعتقاد داشته باشند که چنین خطری وجود دارد.برداشت فرد از تهدید و بحران، منحصر به اوست و اغلب معلوم شده است که آنچه برای یک فرد یا گروه بحران محسوب میشود، برای فرد یا گروه دیگر این چنین نیست. از نظر رویکرد تصمیم گیری سه ویژگی شرط اصلی تعریف وضعیت بحران می باشد: تهدید، غافلگیری، فشار زمان. به بیان دیگر، برای آنکه فرد یا گروه درگیر صحنه، اوضاع را بحرانی بداند، باید:
1- اولاً احساس کند که ارزشها یا اهداف دارای اولویت بالای سازمان تهدید میشود. مانند قطع فرآیند تولید در صنعت برق و یا از دست رفتن پایداری در شبکه؛
2- ثانیاً در برخورد با تهدید، غافلگیر شود. همانند عدم آمادگی سازمانی برای مواجه با تهدید و یا عدم پیش بینی های صحیح از شرایط بحرانی و یا شدت تهدید؛
3- ثالثاً احساس کند که زمان موجود برای پاسخ گویی به تهدید، محدود است. مانند زمانی که مراکز دریافت کننده انرژی برق به شدت تحت فشار قرار گیرند (مانند صنایع حساس، بیمارستانها، سیستم های پولی و سایر سیستم های خدمات رسانی وابسته به انرژی برق).
حداقل شدت تهدید مورد نیاز برای درک بحران، رخدادهایی را در بر می گیرد که می تواند از تهدید نسبت به اهداف سازمان، تا تهدید نسبت به بقای سازمان متغیر باشد. برخی محققین، معتقدند علاوه بر تهدیداتی همچون تهدید مرگ، خسارات بزرگ و آسیب به تاسیسات و تجهیزات حساس که جملگی ملموس هستند ( مانند بمباران تاسیسات در صنعت برق هر چند کاربرد سلاحهای جدید از جمله بمب های گرافیتی بدون تخریب سبب اختلال می گردد) و ذاتی اغلب بحران ها به شمار می آیند، تهدیداتی هم وجود دارد که مانند اثرات فیزیکی جنبه ملموس نداشته ولی در بردارندهی خطرات نامرئی و یا قابل مشاهده ی غیر مستقیم است (مانند اضطراب جمعی ناشی از حملات نظامی در نیروی انسانی). چنین موضوعاتی بدون نشانه و علامت ممکن است آثاری بس ویرانگر بر عملکرد سیستم داشته باشد.
غافلگیری مهمترین بعد تردید و بلاتکلیفی است که در نگاه اولیه به شکاف زمانی وقوع تهدید به هنگامی که انتظارش را نداریم، اطلاق می شود. غافلگیری در بحران متناسب با میزان و شدت آن تأثیراتی همانند ایجاد سردرگمی، دستپاچگی، از دست رفتن کنترل و به هم ریختن محاسبات و پیش بینی ها، جهت گیری نامناسب و یا وادادگی و ناکامی را برای سیستم مدیریت بحران به همراه خواهد داشت. اما عامل شکاف زمانی یاد شده تنها عامل ایجاد غافلگیری نبوده بلکه عوامل دیگری نیز می توانند چنین غافلگیری هایی را بوجود آورند. از مهمترین این عوامل تحلیل غلط از روند حوادث و حجم حادثه ای است که ممکن است با آن روبرو گردیم. عامل دیگری که در رابطه با غافلگیری می تواند مورد توجه قرار گیرد مربوط به میزان آمادگی و عدم تناسب آن با تحولات و ماهیت بحرانها است. بر این اساس است که “سناریو پردازی” یکی از مهمترین موضوعات در مدیریت بحران محسوب می گردد و اساسا مدیریتی با غافلگیری کمتر و آمادگی بیشتری روبرو خواهد بود که توان سناریو پردازی بیشتری را به صورت جمعی داشته باشد و به نظر می رسد در حوزه بحرانهای ناشی از جنگ این نیاز بیش از سایر حوزه ها احساس شده و لازم است دستگاههای ذیربط به منظور هم جهت نمودن تلاش سطوح مختلف درگیر در بحث، نسبت به هدایت سناریو پردازی در سازمانها و افزایش توان آنان اقدام نمایند. بحران شناسی ناشی از جنگ اقتصادی با تاکید بر پدافند غیر عامل در صنعت برق و نیروگاه ها www.mktop.ir
ویژگی سوم، محدودیت زمان برای تصمیم گیری است. هر فشار زمانی نیز همچون ویژگی های قبلی، امری ذهنی و ادراکی و در درجه ی اول، حاصل تجزیه و تحلیل و تعاطی بین دو عامل در ذهن تصمیم گیرنده است: اول، زمان لازم برای واکنش، و دوم، زمان موجود برای تصمیم گیری. به بیان رابرتز، « فشار زمانی به شکاف بین زمان لازم برای تصمیم گیری و مهلت موجود برای انتخاب» اطلاق میشود. مهمترین نکته این است که« زمان بحرانی» همان «زمان ساعتی» نیست. زمان بحرانی بیشتر به نسبت زمانی موجود با فشار زمانی تصمیم گیری بستگی دارد.به نظر می رسد مطابق مدل زیر فشار زمانی در صنعت برق و در شرایط بحرانی ناشی از حداقل چند عامل می باشد:
-
شدت تهدید و در نتیجه میزان خسارات و تلفات ناشی از تهدید؛
-
اثر تهدید بر آماجهای صنعت برق؛
-
درک از توان خودی و امکان کنترل (آمادگی برای واکنش و قدرت کنترل اضطراب جمعی ناشی از شرایط جنگی )؛
-
وارد شدن فشار به صنعت برق در صنایع و فعالیت های وابسته به صنعت برق؛
-
شخصیت تصمیم گیرنده (مدیر بحران).

باید توجه داشت که بحرانها همچون انفجارهای هسته ای، در زمان کوتاه، انرژی فوق العاده را آزاد می کنند؛ با بروز بحران در یک حوزه از تصمیم گیری، مشکلات و معضلات دیگر نیز ممکن است سرباز کنند و نقائص سازمانی پنهان شده و یا مطالبات اعتراضی که در غیر این صورت، فرصت یا جرأت ابراز نداشته اند، وارد صحنه شده و به مشکل اصلی می افزایند. این در حالی است که شاید در شرایط عادی که به وضعیت های بحرانی فکر می کنیم هیچگاه به این متغیرها توجه ننمائیم (به عنوان مثال ساده می توان به عدم تطبیق تجهیزات آتش نشانی شهری و آتش نشانی مستقر در صنایع اشاره نمود که در بسیاری از تجارب گذشته و در زمان حادثه خود را نشان داده است.) کلیه موارد ذکر شده موضوع “تصمیم گیری در شرایط بحرانی” را به شدت سخت و آن را به عنوان یکی از مسائل اساسی در مدیریت بحران درآورده است.
بحرانهای صنعت برق ناشی از اقدامات نظامی
برخی از محققان مفهوم بمباران استراتژیک را معادل بمباران هوایی سرزمین دشمن و صدمه زدن به آماج صنعتی و غیر نظامی (بدان امید که ظرفیت و اراده حریف برای ادامه جنگ نابود شود) و بنابر این، نماد جنگ تمام عیار دانسته اند. این جنبه از جنگ، بیش از هر جنبه دیگری از منازعات مدرن، بی رحمی و فراگیری جنگ را باز می نمایاند و جمعیت غیر نظامی، خانه ها و محل کار آنها را به خط مقدم جبهه تبدیل کرده و مرزبندی های سنتی زمانی و مکانی میان جبهه و پشت جبهه را منسوخ می سازد.
از نظر آنها، بمباران استراتژیک از حیث انهدام مراکز اقتصادی، صنعتی، جمعیتی و تضعیف اراده دشمن برای ادامه جنگ اهمیت کلیدی دارد. به عنوان یک اصل کلی جنگ باید گفت: اگر دشمنان متقاعد شوند که منافع حاصل از همکاری آنها بسیار است و بهای مقاومت، جز نابودی نیست، به آسانی تسلیم خواهند شد.برای رسیدن به این هدف باید نیروی هوایی مستقل (نه صرفا پشتیبانی کننده از نیروهای زمینی) ایجاد شود و استفاده تهاجمی از قدرت هوایی به عنوان استراتژی اصلی پیگیری شود.
جنگ اول آمریکا و عراق، اوج شکوفایی قدرت هوایی محسوب می شود، تا بدان جا که برخی تحلیل گران ادعا می نمایند که این جنگ نمایانگر موفقیت کم سابقه نظریه پردازان قدرت هوایی است. ناتوانی کلی نیروی هوایی عراق و ناکارآمدی سیستم های پدافند زمین پایه و هواپایه این کشور و عدم پاسخ در خور به اقدامات امریکا، به نیروهای ائتلاف اجازه داد تا به برتری هوایی دست یافته و به انجام حملات نفوذی عمیق مبادرت ورزند. فارغ از ساختار تسلیحاتی و صنایع حیاتی عراق، بسیاری بر این باورند که قدرت هوایی فشار کافی برای درهم شکستن اراده جنگی عراق را بر جمعیت غیر نظامی وارد آورد.
در این درهم شکستن اراده جنگی انتخاب آماجهای اثر گذار بسیار حائز اهمیت می باشد. بر اساس تجارب گذشته و منابع موجود مهمترین آماجهای مورد نظر در بمباران استراتژیک عبارتند از:
-
مراکز سیاسی؛
-
شبکه ارتباطی و مخابراتی؛
-
زیر ساخت ها و تاسیسات حیاتی مانند:
-
صنایع نظامی و تسلیحاتی؛
-
شبکه حمل و نقل؛
-
مراکز و تاسیسات تولید و توزیع انرژی؛
-
جمعیت غیر نظامی و روحیه ملی.
در انهدام مراکز حساس و حیاتی با توجه به میزان اثر بخشی، سرهنگ واردن 5 حلقه را به صورت سیستمی همانند اعضاء بدن تعریف نموده است که در صورت انهدام هر یک از این مراکز ثقل، پیکره و کالبد کشور مورد تهاجم فلج خواهد شد. حلقه اول این مدل مربوط به رهبری ملی و حلقه دوم مربوط به محصولات کلیدی از جمله مراکز مرتبط با صنعت برق می باشد. در نتیجه در جنگ های آینده یکی از اهداف مورد توجه دشمن انهدام و غیر عملیاتی کردن صنایع مهم از جمله فعالیت های حوزه برق رسانی می باشد.
در اینجا این سوال قابل طرح است که در فضای ناشی از جنگ تحت چه مکانیزمی صنعت برق دچار شرایط بحرانی می گردد؟ برای پاسخ به این سوال سعی خواهیم کرد تا با ارائه سناریوی کلی و در ادامه آن مدلی مفهومی این شرایط را در شکلی ساده و برای فراهم نمودن زمینه بحث های پیچیده تر در حوزه این صنعت توسط سایر محققین ارائه دهیم.
سناریوهای قابل تصور بحرانی در رویارویی نظامی
در نگاهی دشمن محور سه سناریو و یا سه سطح از تهدید بر مبنای میزان خشونت مورد استفاده ارتش متجاوز می تواند مورد نظر قرار گیرد که در پائین ترین سطح حمله محدود هوایی به برخی تاسیسات مهم (مانند مدل لیبی در مرحله بازدارندگی فعالیت های هسته ای آن) و در سطح دوم، حمله گسترده هوایی و موشکی (مدل صربستان) و در شدید ترین وضعیت، حمله گسترده زمینی (مدل عراق) خواهد بود. اما به نظر می رسد سطحی دیگر از بحران را نیز می توان به این سطوح اضافه نمود و آن حداقل سطح منازعه یعنی ایجاد فضای روانی و باور در جامعه و مسئولین برای شروع حمله نظامی کشور متجاوز می باشد. در نتیجه، از منظر اقدامات تهاجمی می توان چهار وضعیت ناشی از چهار سطح منازعه را تحت عناوین P0, P1, P2, P3 مورد نظر قرار داد.بحران شناسی ناشی از جنگ اقتصادی با تاکید بر پدافند غیر عامل در صنعت برق و نیروگاه ها www.mktop.ir
P0 به عنوان وضعیت حداقلی تخاصم، وضعیتی است که متجاوز با محوریت جنگ روانی به دنبال تضعیف حاکمیت و تحمیل خواسته های خود می باشد. تاکتیک های مورد استفاده در جنگ سرد و اخیرا در جنگ نرم و حتی اقدامات سایبری عمده روشهایی است که در این سطح از بحران مورد توجه قرار می گیردو هدف آن ایجاد التهاب در جامعه و بر هم زدن نظم روانی و در نهایت ایجاد شکاف فعال بین جامعه و سیستم حکومتی در نتیجه اعمال فشار از طرف بدنه اجتماعی به هرم قدرت سیاسی کشور مورد هدف می باشد. در این سطح از تهدید، دستیابی به باور حمله نظامی در بین مردم و حتی نخبگان تاثیر گذار و مسئولین از اهداف مورد نظر آن محسوب می گردد. در این فضا فعالیت جنگ رسانه ای به عنوان یکی از شیوه های بسیار اثرگذار مورد توجه قرار خواهد داشت. حمید ضیایی پرور در تعریف جنگ رسانه ای بیان می دارد:
“بنیادی ترین تعریف از جنگ رسانه ای استفاده از رسانه ها برای تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها ( اعم از مطبوعات، خبرگزاری ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است. جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبه های جنگ نرم و جنگ های جدید بین المللی است”
جنگ رسانه ای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیر رسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش آن را دنبال می کند. این عقیده وجود دارد که اگر بتوان افکار عمومی را نسبت به موضوع یا پدیده ای قانع کرد یا به آن سمت و سو و جهت خاصی بخشید، مسلما دولت ها نیز تحت فشار افکار عمومی به آن سمت کشیده خواهند شد. در نتیجه در این جنگ به جای هدف قرار دادن مستقیم دولت ها، ملت ها هدف بمباران قرار می گیرند.
مهمترین مشخصات این سطح از رویارویی را می توان در موارد زیر مشاهده نمود:
1– این منازعه بیشتر در سطح روانی شکل می گیرد لذا منازعه حالت روانی و ذهنی دارد.
2- متجاوز ممکن است برای ایجاد باور در جامعه و مسئولین برخی حرکت های نظامی بدون برخورد مانند پرواز هواپیما در فضای هوایی کشور هدف، شکستن دیوار صوتی، پیاده کرده نیرو به صورت محدود، نزدیک نمودن بخشی از یگانهای عملیاتی به مرزهای کشور هدف، تقویت نیرو در منطقه، بّرگزاری مانور، برخی تحرکات دریایی ایذایی و… را انجام دهد.
3- با توجه به فضای روانی این سطح از منازعه و در صورت باور مردم به وقوع تهدید، انتظار می رود تغییراتی در تقاضاهای جامعه از سیستم های زیربنایی و خدماتی از جمله صنعت برق حاصل گردد که عدم توجه و مدیریت آن می تواند زمینه مشکلات دیگری را فراهم نماید.
4- در صورتیکه دشمن بتواند این باور را در جامعه ایجاد نماید، نیروی انسانی صنایع و فعالیت های زیربنایی از جمله صنعت برق نیز به عنوان بخشی از جامعه ممکن است متاثر از این فضا شده و مدیریت را با مشکل مواجه نمایند.
در نقطه مقابل هدف سیستم مدیریت بحران القای آرامش به جامعه و خنثی سازی اثرات تبلیغات و جنگ روانی خواهد بود در نتیجه، سیستم های تامین کننده مایحتاج عمومی و ضروری مردم از جمله سازمانهای مرتبط با بخش برق رسانی به عنوان مهمترین سازمانهای عمل کننده در این فضا محسوب می شوند. البته خنثی سازی اثرات روانی این صحنه بر نیروی انسانی هر سازمان باید بطور جدی مورد توجه سیستم مدیریت بحران قرار گیرد.
یکی از مهمترین آسیب پذیری های عدم توجه به این وضعیت و تمرکز بر اقدامات ملموس (شامل اقدامات سایبری و یا اقدام مستقیم نظامی) در تفکر مسئولین زیر ساخت های حیاتی کشور هدف می تواند باشد. در صورتیکه اقدامات روانی و جنگ رسانه ای کشور متجاوز می تواند مشکلاتی را برای سازمانهای خدماتی بوجود آورد که نیازمند اقدامات موثر می باشد.
وضعیت P1 دومین وضعیت قابل تصور در حمله نظامی است. در این وضعیت برخی از مراکز (شامل مراکز سیاسی و نظامی) به صورت محدود مورد هدف قرار خواهند گرفت. پس برد اثر این حمله برد نظامی و سیاسی خواهد بود. این وضعیت از نظر مسائل اجتماعی و دفاع غیر نظامی با سناریو قبلی خیلی متفاوت نمی باشد. فقط باور پذیری تهدید در جامعه و سیستم سیاسی امنیتی کشور هدف افزایش می یابد. در نتیجه، این سناریو شکل تشدید شده سناریو قبلی است هر چند اثرات روانی عمیق تری را از خود برجای خواهد گذاشت. ولی در این شرایط نیز سیستم های زیربنایی مورد هدف قرار نگرفته و تنها با آثار روانی این اقدامات در سازمان خود و یا در سایر سیستم های مرتبط با فعالیت خود مواجه خواهند بود. به نظر وقوع تهدیدات سایبری هر چند در وضعیت p0 نیز قابل تصور است لیکن شرایط P1 شاید مناسب ترین زمان برای اقدامات سایبری شدید علیه زیرساختهای خدماتی از جمله صنعت برق باشد در چنین شرایطی لازم است مدیران صنایع کشور هدف بتوانند با آثار این حمله مقابله نموده و پیامدهای آن را مدیریت و خنثی نمایند.
حال اگر بخواهیم سطوح درگیر صنعت را در این دو وضعیت مشخص نمائیم، باید گفت که در مواجه با اقدامات روانی و جنگ رسانه ای کشور تهدید کننده، تمامی سطوح مدیریتی صنعت برق درگیر بوده و در پاسخ به تهدیدات سایبری، آن دسته از فعالیت های این صنعت درگیر خواهند شد که در مقابل این تهدید آسیب پذیر می باشند. مهمترین فشارهای وارده به مدیران صنعت برق در شرایط ذکر شده در شکل زیر به تصویر کشیده شده است:

وضعیت P2 وضعیت بعدی قابل تصور است. در این شرایط پیش بینی می گردد آماج غیر نظامی هم در دامنه تقابل قرار گیرد. در این حالت صنایع غیر نظامی (از جمله صنعت برق)، سیستم های مخابراتی، رادیو و تلویزیون، مراکز سیاسی و اداری مورد هدف قرار خواهند گرفت. این وضعیت تفاوت کیفی با سناریوهای قبلی خواهد داشت زیرا بسیاری از زیر ساخت ها منهدم و توان فیزیکی پاسخگویی به نیازهای مردم به شدت صدمه می بیند. یعنی با زیر ساخت ها و تاسیسات مهم آسیب دیده باید نیازهای جامعه پاسخ داده شود (نمونه جنگ 33 روزه) که این مهمترین وجه تمایز این دو سناریو با سناریوهای بعدی است. آب و برق و سوخت موضوعات جدی این صحنه هستند و بدلیل وابستگی بسیاری از فعالیت ها به برق، هر گونه اختلال در این شبکه سبب اختلال در فعالیت های وابسته به آن خواهد شد. در چنین سناریویی مدیران صنعت کشور هدف باید دو حوزه را هم زمان مدیریت نمایند حوزه پاسخ به تقاضاهای بیرونی و مدیریت آن و حوزه پرداختن به بازسازی بخش های آسیب دیده.
وضعیت P3 یا اشغال سرزمینی آخرین شکل قابل تصور از حمله نظامی است که مانند وضعیت قبلی است با این تفاوت که نیازهای دفاعی در این سناریو بیشتر نمایان می گردند چرا که حالت جنگ بیشتری حاکم می گردد و ممکن است این نیازها روی حوزه اجتماعی اثر بگذارد. فشارهای وارده به مدیریت صنعت برق در این دو سناریو را می توان ……..
سلام
از مطلبتون تو پایان نامه و پرو پوزال خودم خیلی اسفاده بردم.
ممنون از سایت خوبتون.
من
سلام
وقت بخیر
پروپوزال من در همین موضوع هستش. لطفا اگر پرو پوزال در این زمینه دارید برای من ایمیل کنید.
mohammad_salehi658@yahoo.com
متشکرم